روز نوشته های من |
یادش بخیر ، اون قدیم ها وقتی که هوا رو به سردی می رفت،کم کم بساط کرسی برپا می شد و شب که می شد همه را به دور خودش جمع می کرد و افراد که دور کرسی جمع می شدند به سبب احساس نزدیکی که با هم داشتند به گفتگو با یکدیگر می پرداختند و از کارهاشون ،دلتنگی هاشون می گفتن و اگر هم یکی مشکلی داشت همه کمکش می کردند تا مشکلش حل شود .ولی امروزه دیگر کرسی نیست و جایش را به رادیاتور داده است .هر کس در اتاق خودش به سر می برد.همه تنهایی را به در جمع بودند و با هم بودن ترجیح می دهند .دیگر کمتر با هم به گفتگو می نشینیم و اگر هم با هم حرفی می زنیم به جز دو یا سه کلمه در روز حرفی برای گفتن نداریم و شاید هم فکر می کنیم که حرف یکدیگر را نمی فهمیم .و چه شد که آن رابطه افقی که همه در کنار یکدیگر بودند ،تبدیل به یک رابطه عمودی شد و این رابطه عمودی باعث شد که یک نفر در بالا قرار گیرد و باقی افراد هم خواسته یا ناخواسته هر چه او می گوید گوش می دهند. و این باعث شد که اگر هم ازیکدیگر ناراحت باشیم نمی توانیم از احساسمون از آن چه در دل داریم با یکدیگر صحبت کنیم .و احساس ضعف می کنیم ،حس کوچکی و حقیر بودن !!!!!!!!!!!! حال اینکه چطور می توانیم این رابطه عمودی را ، به یک رابطه سالم ،افقی تبدیل کنیم به این بستگی دارد که آیا هنوز هم از آن عشق و علاقه گذشته در دلمان هست یا نه .؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
والسلام [ دوشنبه 86/7/23 ] [ 11:9 عصر ] [ ع اسلامی ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |