سلام.
عشق سوزش و کشته شدن است ‚ اما بعد از شهادت با لطف ايزدي عاشق را زندگاني جاويدان نصيب گردد بطريقي که فنا و نيستي را در پيرامون او ره نباشد. و هم گفته اند عشق جنوني الهي است که بنيان خود را ويران سازد.
عشق چون به کمال خود رسد قوا را ساقط گرداند و حواس را از کاربيندازد و طبع را از غذا بازدارد و ميان محب و خلق ملال افکند و از صحبت غير دوست ملول.
عشق را جمعيت کمالات نيز گفته اند‚ و اين جز حق را نبود. و آن را ذات احديت نيز ذکرکرده اند. و عاشق آن را گويند که اثر عقل در او نباشد و خبر از سر و پا ندارد و خواب خود برخود حرام گرداند‚ زبان به ذکر و دل بفکر و جان به مشاهده او مشغول دارد. عشق چون به کمال خود رسد قوا را ساقط گرداند و حواس را از کاربيندازد و طبع را از غذا بازدارد و ميان محب و خلق ملال افکند و از صحبت غير دوست ملول شود يا بيمار گردد و يا ديوانه شود و يا هلاک گردد. و گويند عشق آتشي است که در قلب واقع شود و محبوب را بسوزد‚ عشق درياي بلا است و جنون الهي است و قيام قلب است بامعشوق بلاواسطه