((بنام وجودی که وجودم ز وجودش گشت موجود))

یک مدت نسبتآٌ طولا نی در این فکر به سر می بردم که بنویسم یا نه؟

یا بگذارم که آیند گان خود به قضاوت بنشینند،کار امروز ما کم از کار دیروز یزید نبود.او آب را بست و ما امروز زمین خدا را.

مگر صاحب این زمین ها کسی جز خدا ست؟ آری کوفیان هم مثل ما با دعوت شروع کردند ،و پا روی حرف خودشان

گذاشتند.ما هم کاری را کردیم که آنان در 1400سال پیش کردند .پس ای کسانی که دم از تمدن می زنید :پس

تمدنتان را چه کسی به یغما برده ؟؟؟؟؟شما با کارتان و گفتن حرفهایی مثل :قیمت خانه هایمان کاهش می یابدو....

 کاخ آرزو های جوانانتان را که هر شب در آن زمین عبادت میکردند ،زیارت عاشورا می خوانند که بر سرشان

خراب کردید.و به مقصودتان هم رسیدید و حرف باطل خودتان را بر کرسی  نشاندید. و خدا باز هم با ما بود و آنان را

تنها نگذاشت .و آنها هم مثل اصحاب کهف به غار پناه بردنند. .تا تاریخ باز هم تکرار شود.و ننگش برای ما ماند و جوانان

بر خود ببالید ،زیرا  محله ما هم دیگر قطعه ای از بهشت شد. زیرا شهدا از آنجا گذر کردند و از امروز ما هم کهف

الشهدا داریم،و به خود می بالیم چون کسانی مثل آنان در میان خود داریم.

حا لا چه کسانی اشتباه کرده اند؟؟؟جوانانی که از جان خود ، برای دفاع از دین،کشور وناموس گذشتند .تا نگذارند

که چکمه دشمن به پشت در خانه مان برسد .وپایشان به حریم خانه مان باز شود.یا مایی که................؟؟؟؟؟

حالا وظیفه ما جوانان چیست ؟ما در کجای این دایره قرار داریم.

وظیفه ما در این زمانه چیست و حق با کیست.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

                                                                                                                    والسلام